با هیچکس
بر سر باورش نمی جنگم!!
خدای هرکس
همان است که
درون او با وی سخن می گوید
این یکی دو هفته اینقدر درگیر بودم که اصلا وقت نمیکنم اپ کنم،هروقتم میخوام اپ کنم همه چی یادم
میره!!
اون روزی که قرار بود با دوستام بریم بیرون یه روز قبلش با مامان میرفتیم خونه خالم که که حسابی شهر
شلوغ بود بعد دیگه چون دوستم واسه عصر میتونست زمانشو عوض کردیم که صبح بریم چند روز دیگه
رفتیم اول رفتیم کافی شاپ بعدشم رفتیم ناهار کلی از اون چند سال گفتیم و خندیدم.خوش گذشت.
هفته پیشم میخواستم اپ کنم که دیدم نت وصل نمیشه ارور میداد که تموم شده بعد وقتم نمیشد برم
شارژش کنم تا اینکه سه شنبه رفتم گفت ۴هفته فرصت داری منو میگی کلی خوشحال شدم اومدم
خونه زنگیدم پشتیبانی که ببینم چرا وصل نمیشه اونم یه دختره جواب داد خیلی شیک میحرفید یه
چیزایی هم گفت من سر در نیوردم.بعدشم من داشتم خداحافظی میکردم که نگو طرف میخواد دوباره یه
چیزی بگه ولی من نفهمیدمو زودی قطع کردم دیگه از ترسم نزنگیدم که الان دختره خفم میکنه که
گفتم بمونه شب بزنگم تا یکی دیگه جواب بده ولی تا شب خودم یه خورده دست کاری کردم وصل شد
۳شنبه هم دختر خالم اومده بود تا ۵شنبه خونه ما بود کلی گفتیم و خندیدم.شب اول که تا ساعت ۵
بیدار بودیم اینقدر حرف زدیم..یادش بخیر وقتی دختر خالم مجرد بود خیلی زیاد میومد منم زیاد میرفتیم
بعد اون موقع منم مدرسه داشتم بعضی موقع ها اینقدر بیدار میموندیم که صبح مدرسه رو میپیچوندم
دختر خالم همیشه میگه تو مدرسه نمیرفتی هتل میرفتی
دیروزم که جمعه با همون دختر خاله هام از ناهار رفتیم بیرون شب برگشتیم خوش گذشت جاتون خالی
امروزم صبح بیرون کار داشتم و یه چیزی باید میخریدم که با حدیث رفتیم و برگشتیم الانم مامانو راضی
کردم بریم خونه داییش
پ.ن.فردا بابام میاد هوراااااا.پس فردام که همدم اینا میاااااان هوراااااااا هوراااااااا.کلی ذوق دارم ۲
شبه همش خواب میبینم که اومدن..کل فامیلامونم فهمیده از تهران مهمون دارم
پ.ن.امروز داشتیم شوق پرواز رو نیگا میکردیم که مامان میگفت قدیما بچه ها یه شورو حال دیگه اییداشتن که الان ندارن.میگفت قدیما انگار رسم بود موهای همه پسر بچه هارو کچل میکردن،که یاد بابام
افتادم آخه مامان بزرگم میگه یه بار بچگیهای بابام موهاشو کچل کرده بودن بعد اون شب بابام نمیخوابید
گفتن چرا نمیخوابی گفته میترسم موهام خراب شهفک کن تا سحر رو مبل خوابیده بوده
پ.ن.موهامو دوباره کوتاه کردممم اینبار دیگه اصلا مدل اینا ندادم گفتم صاف صاف کوتا کن خسته شده
بودم از مدلای فانتزی که اولش خوبه یه خورده بلند میشه افتضاح میشه...بعد برا اولین بار گفتم بزار
اصلاح با شمع رو امتحان کنم بعد کلی پرس و جو گفتن اصلا جوش نمیزنه منم گفتم باشه..دردشو من
زیاد نفهمیدم روز اولم حسابی صورتم برق میزد ولی از روز ۳ صورتم اینقدر جوش زدههههاز ترسم که
زیاد بشه حتی پمادم نمیزنمم.مامان میگه چون اولین بارت بود واسه همینه!!