خلوتگاه ِ دل ِ من !

گاهی در زندگی دلم به قدری برایت تنگــــ میشود که میخواهم تو را از رؤیاهایم بیرون بیاورم و در آغوش بگیرمت ....

خلوتگاه ِ دل ِ من !

گاهی در زندگی دلم به قدری برایت تنگــــ میشود که میخواهم تو را از رؤیاهایم بیرون بیاورم و در آغوش بگیرمت ....

۹




آنقدر تشنه دیدار توام ، که به یک جرعه نگاه تو قناعت دارم....

ایم روزای محرم هم گذشت و اصلاً متوجه نشدم که چطور گذشت ! تنها روزی که برای همیشه یادم میمونه روز عاشوراست که بهترینم بهم زنگ زد و غافلگیر شدم ، اینکه صداش رو شنیدم کلی انرژی گرفتم و انقدر احساس خوب داشتم که قابل وصف نیست . مشکل پدر هم موقتاً حل شده ، تا چند روز دیگه یه جبهۀ دیگه شاید شروع بشه اما من این مدت انقدر قوی شدم که شاید زیاد شوکه نشم.

هرچی که هست خدا خودش ختم بخیر کنه ...

+ چند روز پیش خبر آتش سوری تو خونه یکی از اقوام رو شنیدم که خیلی ناراحتمون کرده ! تا پریروز که ممنوع الملاقات بود که خبر رسیده تازه بهش سوپ دادن! خدا به زن جوونش و بچه دو ماهه و جوونی ِ خودش رحم کنه ...

++ خیلی درگیر کارم شدم ، سرم بینهایت شلوغه ...

+++ برای تویی که شدی همه زندگیم :

زندگی آن لحظه ایست که تو میخندی من تهی از دلیل میشوم . من همۀ تو میشوم ...



نظرات 1 + ارسال نظر
. دوشنبه 29 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 08:27 ب.ظ http://nog.blogsky.com

سلام
امیدوارم همیشه ایام به کامت باشد.وخداوند دربرابر مشکلات بهت صبر دهد.
موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد